چکیده
اغلب کارکنان روش کارآمدی برای رسیدن به مهارتهای تفکر انتقادی ندارند و اغلب مدیران هم نمیدانند که چطور باید دستورالعمل مشخصی را در اختیار اعضای تیمشان قرار دهند تا به متفکران بهتری تبدیل شوند. اغلب مدیران از رویکرد غرق شدن یا شنا کردن[1] استفاده میکنند
مهارت فکر انتقادی یکی از مهارتهای پرمتقاضی در میان کارجویان است؛ پس شاید به نظرتان مراکز آموزشی، فارغ التحصیلانشان را به صورت متفکرانی استثنایی تربیت میکنند و کارفرماها هم به دنبال توسعه این مهارتها در کارکنانشان هستند. ولی متأسفانه اصلاً اینطور نیست
نظرسنجی سال ۲۰۱۶ از ۶۳۹۲۴ مدیر و ۱۴۱۶۷ فارغ التحصیل جدید نشان میدهد که تفکر انتقادی یکی از مهارتهای درجه یکی است که به اعتقاد ۶۰ درصد از مدیران، فارغ التحصیلان جدید فاقد این مهارت هستند و این یافته، تحلیل مجله وال استریت از نمرات آزمون استاندارد شده و اجرا شده روی دانشجویان ورودی و سال بالایی ۲۰ کالج را تأیید میکند: فارغ التحصیلان معتبرترین دانشگاهها به طور متوسط در طول چهار سال پیشرفت چندانی در تفکر انتقادی نداشتند یا این پیشرفت بسیار اندک بوده است. کارفرماها هم نظر بهتری ندارند. نیمی از آنها مهارتهای تفکر انتقادی کارکنانشان را در حد متوسط یا کمتر ارزیابی کردهاند
چرا آموزش تفکر انتقادی به دیگران بسیار دشوار است؟
در اصل به این خاطر است که توافق کمی در مورد مفهوم تفکر انتقادی وجود دارد. این مفهوم در شرایط کاری مبهمتر میشود. اغلب کارکنان روش کارآمدی برای رسیدن به مهارهای تفکر انتقادی ندارند و اغلب مدیران هم نمیدانند که چطور باید دستورالعمل مشخصی را در اختیار اعضای تیمشان قرار دهند تا به متفکران بهتری تبدیل شوند. در عوض، اغلب مدیران از رویکرد غرق شدن یا شنا کردن استفاده میکنند. آنها در این روش طوری کار میکنند که افراد عاجز از شنا کردن در امواج تصمیمات مهم، از این کار معاف شوند و زنده بمانند
ولی این شرایط درست نیست
تیم ما در زاروانا برای تبیین تفکر انتقادی به سه مدل دارای پشتوانه پژوهشی روی آوردند که شامل سنجش تفکر انتقادی هالپرن[2]، مدل تفکر انتقادی رِد پیرسون[3] و طبقه بندی بلوم[4] هستد با کمک این مدلها به نقشه راه تفکر انتقادی رسیدیم که چهارچوبی برای تقسیم بندی تفکر انتقادی به چهار مرحله قابل اندازه گیری است. این مراحل شامل توان اجرا، تحلیل، پیشنهاد و تولید هستند
در ادامه نحوه سنجش مهارتهای تفکر انتقادی هر کدام از اعضای تیم، کمک به افراد دارای مشکل در این زمینه و تسلط هر کدام از اعضای تیم در یکی از این مراحل و آمادگی برای ورود به مرحله بعد را تشریح میکنیم
مرحله اول: اجرا
اگر اعضای تیم در حال شروع نقش جدیدی هستند یا هیچگاه به فکر خودشان نبودهاند؛ پس به احتمال زیاد در مرحله اجرایی قرار دارند. آنها در این مرحله همان کاری را انجام میدهند که از آنها خواسته شده است. این مرحله به صورت مرحله پایه و پیش انتقادی محسوب میشود ولی اجرای دستورالعملهای کاری نیازمند مهارتهایی است که هالپرن از آنها برای توصیف تفکر انتقادی استفاده میکند. این مهارتها شامل استدلال کلامی، تصمیم گیری و حل مسأله هستند. اگر کارکنانتان به پرسشهای زیر پاسخ مثبت بدهند؛ پس در این مرحله قرار دارند
اگر اعضای تیم شما در این زمینهها مشکل دارند؛ پس اول مطمئن شوید که دستورالعملهای کاری شما را متوجه شدهاند و از آنها بخواهید تا قبل از آغاز هر کاری دوباره آن را بیان کنند. کار را با محول کردن وظایف جزئیتری که مهلتهای تحویل فوریتری دارند؛ آغاز کنید. هنگامیکه کارشان را شروع کردند، از آنها در مورد نحوه و چگونگی انجام کار، توضیح بخواهید هنگامیکه اعضای تیم، توصیههایی برای بهبود کارشان دارند؛ میفهمید که آماده مرحله بعدی شدهاند
آیا تمامی وظایف کاری خودشان را اجرا کردهاند؟
آیا به موقع آنها را انجام دادهاند؟
آیا آنها را با استانداردهای کیفی مدنظرتان یا نزدیک به آن استانداردها انجام دادهاند؟
مرحله دوم: تحلیل
اعضای تیم در این مرحله طیفی از اطلاعات را طبقه بندی کرده و موارد مهم را تفکیک میکنند. برای مثال آنها بعد از جلسهای مهم قادر به خلاصه کردن نکات مهم هستند. در این مرحله باید بتوانند به پرسشهای زیر پاسخ مثبت بدهند
آیا تمامی دیدگاههای مهم را تشخیص میدهند؟
آیا تمامی دیدگاههای بی اهمیت را تشخیص میدهند؟
آیا قادر به ارزیابی درست اهمیت نسبی دیدگاههای مهم هستند؟
آیا میتوانند دیدگاههای مهم را به طور واضح و خلاصه شده بیان کنند؟
مهارت تحلیل هم مثل هر مهارت دیگری با تمرین کردن، تقویت میشود. تا حد امکان، فرصتهای بیشتری را برای تحلیل کردن در اختیار کارکنان قرار دهید. برای مثال از آنها بخواهید تا بعد از تماس تلفنی با ارباب رجوع یا بعد از جلسهای مهم، نکات اصلی را با شما در میان بگذارند. در حین گفتگو با آنها اول اجازه دهید که شواهدشان را به طور خلاصه مطرح کنند. اگر هنوز هم در تشخیص شواهد مهم، مشکل دارند، آنها را به سمت آزمایشهای فکری با منابع محدود[5] هدایت کنید تا بتوانید اطلاعات مهم را تفکیک کنند(برای مثال از آنها بپرسید چه میشد اگر میتوانستید فقط یکی از دیدگاهها را مطرح کنید؛ چه میشد اگر فقط 5 دقیقه وقت داشتید؛ چه میشد اگر فقط هزار دلار پول داشتیم). هنگامیکه اعضای تیم خلاصهای از دیدگاههای مهم و ملاحظات آتی را در لحظه و بدون تردید مطرح میکنند، میفهمید که آماده مرحله سوم شدهاند.
مرحله سوم: پیشنهاد
اعضای تیم در طول این مرحله، از تشخیص موارد مهم به ارزیابی کاری که باید اجرا شود؛ میرسند. آنها در وهله اول به دنبال ارائه پیشنهادات مناسب هستند. حتی شاید پیشنهادات آنها با باور شما جور در نیاید. در ادامه میتوانید این فرایند را ارزیابی کنید
آیا کارکنان برای پاسخگویی به پرسشهای شما باز هم به خودتان تکیه میکنند یا همواره پیشنهاد متفاوتی دارند؟
آیا به خوبی نقاط ضعف احتمالی پیشنهادشان را میشناسند؟
آیا قبل از ارائه پیشنهادشان، روشهای دیگری را هم در نظر میگیرند؟
آیا استدلال معقول و قدرتمندی در حمایت از پیشنهاداتشان دارند؟
هنگامیکه اعضای تیم وارد این مرحله میشوند؛ قبل از اینکه ایده خودتان را با آنها در میان بگذارید از آنها بخواهید تا پیشنهادات خودشان را مطرح کنند. این کار باعث میشود تا پیشنهادات بیشتری را علاوه بر اولین ایدهای که به ذهنشان میرسد؛ مطرح کنند. هنگامیکه اعضای تیمتان، پیشنهادات منطقی را مطرح کنند که نشان از قضاوت دقیق در مورد کارهای متفرقه است؛ پس آماده ورود به مرحله چهارم شدهاند
مرحله چهارم: تولید
اعضای تیم در این مرحله از تفکر انتقادی میتوانند از هیچ چیز، همه چیز بسازند. برای مثال، به آنها گفته شده که باید برنامه آموزشی کارکنان جدید، تقویت شود و باید پروژهای برای این کار طراحی شود. آنها در این مرحله، میتوانند دیدگاه دیگران را به پروژه ای اجرایی تبدیل کنند. پیشرفت آنها در این مرحله را با پرسشهای زیر بررسی کنید
آیا آنها کارهای ارزشمندی را مطرح میکنند که از قواعد منطقی کارهای قبلی پیروی نمیکند؟
آیا میتوانند دیدگاه خودشان و دیگران را به برنامههای کاربردی در جهت تحقق این دیدگاهها تبدیل کنند؟
آیا پاسخ پرسشهایتان را میدانند ولی نمیدانند که چطور باید پاسخ دهند؟
برای کمک به اعضای تیم پبرای پیشرفت در این مرحله باید خودتان الگوی این تفکر شوید. از آنها بخواهید تا فرایند تولیدی خودتان را مشاهده کرده و در آن مشارکت نمایند. بسیاری از افراد به این مرحله نمیرسند چون به خودشان اجازه تفکر آزادانه را نمیدهند. از آنها برای شرکت در جلسه بارش مغزی خودتان دعوت کنید. با این کار نشان میدهید که وقت صرف کردن بابت تفکر نه تنها هیچ ایرادی ندارد؛ بلکه ضرورت هم دارد. همچنین از آنها بخواهید تا فهرستی از ایدههایشان برای تقویت پروژه، دپارتمان یا سازمان را تهیه کنند. از آنها بخواهید تا به طور مرتب، ایدههایشان را با شما در میان بگذارند. سپس ایدههایشان را با آنها بررسی کنید تا نشان دهید که این کارها فراتر از یک فعالیت تمرینی ساده هستند
دیگر زمان آن رسیده که این طرز فکر را کنار بگذارید که مهارت تفکر انتقادی استعدادی ذاتی است و قابل توسعه و یادگیری از طریق کسب تجربه نیست. از این رویکرد نظامند برای هدایت اعضای تیم در طول این چهار مرحله از تفکر انتقادی استفاده کنید. با این کار یکی از مهمترین مهارتهای پرمتقاضی امروزی را در میان اعضای تیم توسعه میدهید
[1] . sink-or -swim approach
[2] . Halpern Critical Thinking Assessment
[3] . Pearson’s RED Critical Thinking Model
[4] . Bloom’ s T axonomy
[5] . resource-constrained thought experiments